جدول جو
جدول جو

معنی رضی الدین حلی - جستجوی لغت در جدول جو

رضی الدین حلی
(رَ ضی یُدْ دی)
علی بن یوسف بن علی بن مطهر حلی. برادر علامۀ حلی (متوفای 627 هجری قمری) عالمی است فاضل که در طرق اجازات مذکور و فضل او مشهور بود. برادرزاده اش فخرالمحققین و خواهرزاده اش سید عمیدالدین بن عبدالمطلب از او روایت کرده اند. او نیز از برادر خود و همچنین خال خود محقق حلی روایت دارد. از تألیفات اوست: کتاب العدد القویه لدفع مخافهالیومیه، و یا العددالقویه فی وظائف الاوقات المعینه. و الادعیه و الاعمال الشریفه و آن کتابی است در اعمال ایام ماه و سعد و نحس آنها. سال مرگش بدست نیامد. (از ریحانه الادب ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صَ یُدْ دی نِ حِلْ لی)
عبدالعزیز بن سرایابن علی بن ابی القاسم السنبسی الطائی. وی شاعر عصر خود بود در کوفه متولد و در حله (بین کوفه و بغداد) نشأت یافت و به تجارت پرداخت و به شام و مصر و ماردین و دیگر اماکن سفر کرد و مدتی به پادشاهان ارتقی پیوست و آنان را ثنا گفت و ایشان وی را صله های گران دادند. سپس به سال 726 به قاهره شد و سلطان ملک ناصر را بستود. تولد او به سال 677 هجری قمری است و به سال 750 درگذشت. او راست: دیوان شعر. العاطل الحالی. رساله فی الزجل و الوالی. الخدمه الجلیله. رساله فی وصف الصید بالبندق. (الاعلام زرکلی ص 525). مؤلف روضات الجنات وی را نیک ستوده است و گوید عالمی فاضل ومنشیی اریب و از تلامذۀ محقق نجم الدین جعفرحسن حلی است. او را قصیده ای بدیعه در 145 بیت است مشتمل بر 150 نوع از انواع بدیع و گوید وی از بزرگان شعرای شیعه بود و فضل و بزرگی و افلاق او بین الفریقین مسلم است و گوید صاحب امل الامل بر وی انکار کرده است که چرا در تغزلات خود شراب و امردان را فراوان می ستاید ولی این سخنان را نزد آنان تأویلها است. از اشعار اوست:
و لیس صدیقاً من اذا قلت لفظه
توهم من اثناء موقعهاامرا
ولکنه من ان قطعت بنانه
تیقنه قصداً لمصلحه اخری.
و او راست در مدح اهل البیت:
یا عترهالمختار یا من بهم
یفوز عبد یتولاهم
اعرف فی الناس بحبی لکم
اذ یعرف الناس بسیماهم
لغت نامه دهخدا